|
دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : alireza
كشاورزی بود كه هندونه می كاشت و تو این كار خبره بود.اما شب ها بچه های محل دزدكی میومدند هندونه هاشو می كندند ومی خوردند كشاورز كمی فكر می كنه و فكر خوبی به ذهنش می رسه .تصمیم می گیره كه بچه ها را كمی بترسونه بنابراین تابلویی توی مزرعه می زنه به این عنوان كه هشدار به یكی از هندونه ها این مزرعه سم آرسنیك تزریق شده است روز بعد كشاورز می بینه هیچ كدوم از هندونه هاش كم نشده ولی بچه ها یك تابلو كنار تابلو ی او زدند به این عنوان كه حالا دو تاش با عضو شدن در خبرنامه ی ما
پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : alireza
كودن ترین بچه این كودن ترین بچه دنیاست نگاه كن بهت ثابت می كنم سلمونیه یه یك دلاری میذاره تو یه دستش و دو تا 25 سنتی تو دست دیگش و صدا پسره میزنه و میگه :كدومش رو می خواهی پسر : سلمونیه به مشتریش میگه دیدی چی گفتم اون پسر هیچ وقت یاد نمی گیره بعد مشتری میاد از آرایشگاه بیرون كه همون پسر را می بینه كه ازبستنی فروشی داره میاد بیرون هی پسر یه سوال دارم چرا تو 25 سنتی ها را به جای یك دلاری برداشتی به خاطر اینكه روزی كه من اسكناس یك دلاری را بردارم بازی تمام است صفحه قبل 1 صفحه بعد |